سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و به فرزند خود حسن ( ع ) فرمود : ] پسرکم چهار چیز از من بیاد دار ، و چهار دیگر به خاطر سپار که چند که بدان کار کنى از کرده خود زیان نبرى : گرانمایه‏ترین بى‏نیازى خرد است ، و بزرگترین درویشى بیخردى است و ترسناکترین تنهایى خودپسندى است و گرامیترین حسب خوى نیکوست . پسرکم از دوستى نادان بپرهیز ، چه او خواهد که تو را سود رساند لیکن دچار زیانت گرداند ، و از دوستى بخیل بپرهیز ، چه او آنچه را سخت بدان نیازمندى از تو دریغ دارد ، و از دوستى تبهکار بپرهیز که به اندک بهایت بفروشد ، و از دوستى دروغگو بپرهیز که او سراب را ماند ، دور را به تو نزدیک و نزدیک را به تو دور نمایاند . [نهج البلاغه]
 
یکشنبه 93 اسفند 3 , ساعت 5:18 عصر

بسم الله الرحمن الرحیم و صل الله علی محمد و آله الطاهرین

________________


شب بود

شب

و نسیم و پروانه ها

آرام ...

شبنمی افتاد

با گل

و

قناری مرد تا صبح

فرشته ها

سراسیمه زنگ پاییز را زدند

   * *

من از چراغهای این شهرخاموش

دلگیرم

         دلم

از برگ های زرد پاییز

میگیرد

من از هر برگی که می افتد

زرد

میپرسم

خزان فصل جدایی نیست!

خزان فصل رهایی نیست!

هنوزم

ریشه ها گرمند

چشمهایی خیس

هنوزم یک نفر اینجا

هر روز

میان لحظه های خویش

میمیرد

بیا

بیا دست مرا پیوند زن

با دستت

که میدانم

دوباره بهار می آید

می آید ........


 



لیست کل یادداشت های این وبلاگ